ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





اشتراک های دانلود از ایران یو اف سی

در این بخش میتوانید اشتراک های دانلود از سایت را مشاهده و خریداری نمایید .

Team Xtreme Tehran
آموزش جوجیتسو برزیلی محل تبلیغ شما IWE محل تبلیغ شما
نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1
  1. #1
    مدیر بخـش

    مــدیر بخش
    تاریخ عضویت
    2014/08/12
    نوشته ها
    174
    1,205
    مبارز مورد علاقه AlanPatrick_Headshot

    ناگفته هایی درباره جودوکار افسانه ای ژاپن ماساهیکو کیمورا

    این داستانی است که مرا علاقمند به جودو کرد
    سال چهارم ابتدایی بودم یک روز اقای تاگاوا معلم کلاسمان غایب بود وقتی فهمیدم رفتم به چند تا مغازه شیرینی پزی و چندتا کیک خوردم بعدش برگشتم به مدرسه دیدم بعضی از همکلاسی ها دارند میز معلم را جابجا می کنند جلو رفتم و پریدم روی میز و شروع کردم به بالا و پایین پریدن و شادی کردن ناگهان یکی از پشت سر لباسم را محکم گرفت و مرا به عقب کشید وقتی سرم را چرخاندم دیدم
    اقای تاگاوا که فکر می کردم غایب است با چهره ی عصبانی به صورتم خیره شده .داد زد و گفت احمق بی شعور و یک سیلی محکم به صورتم زد بعد مرا پرت کرد کف اتاق دوباره مرا بالا کشید یک سیلی دیگر زد و مرا پرت کرد یک طرف دیگر.سپس در اتاق دبیران تنبیه شدم و گوشه اتاق ایستادم پس از این ماجرا تصمیم گرفتم از اقای تاگاوا انتقام بگیرم یک هفته تمام پیش خودم فکر میکردم چطوری می توانم از او انتقام بگیرم بهمین خاطر درباره گذشته او تحقیق کردم بعدش فهمیدم او دان 1 جودو دارد
    پیش خودم گفتم جودو چه ورزش ترسناکی است اگر دان 2 بگیرم می توانم او را شکست دهم خیلی زود بعد از ان ماجرا من وارد باشگاه شودوکان شدم

    وقتی کلاس هفتم بودم برادر بزرگم گریه کنان به خانه امد و گفت که سگ ها مرا گاز گرفته اند .فردای ان شب برای انتقام گرفتن از خانه بیرون امدم .سه تا سگ متوسط نزدیک انباری فروشگاهی که 50 متر از خانه ما فاصله داشت پرسه میزدند با سوت یکی یکی شان را صدا زدم وبا صندل چوبی با تمام قدرت بهشان لگد زدم فردا وقتی از جلوی مغازه می گذشتم هرسه تا را دیدم که باند پیچی شده بودند بعد از این تجربه شجاعت و اعتماد به نفسم برای مبارزه با انسان ها زیاد شد

    وقتی من به کلاس هشتم رفتم روزها 5ساعت در روز تمرین می کردم و هر روز 300تا شنا میرفتم
    برای گرفتن دان 1 پنج نفر را شکست
    دادم
    برای گرفتن دان 2 چهار نفر را شکست دادم

    در سال نهم تحصیلم برای اولین بار به کیوتو رفتم ودان 3شدم .هیچ مشکلی با ازمون مهارت نداشتم ولی در ازمون کتبی کاملا ناتوان بودم . زمان ازمون داشت تمام می شد برگه ی یکی از ازکسانی که پشت سرم بود و قبل از من تمام کرده بود را به سرعت برداشتم و اسمم را رویش نوشتم .هنوز هم برای کاری که در حق ان فرد انجام دادم احساس گناه می کنم

    در سال دهم تحصیلی از مدرسه راهنمایی به دبیرستان چینسی رفتم در انجا چهار نفر دان 3 و شش نفر دان 4 و کاپیتان تیم مقابل را شکست دادم و دان 4 را گرفتم
    یک دان 4 کلاس دهمی در کشور خیلی نادر بود بهمین خاطر معروف شدم

    در سال 1935 در 18 سالگی هشت مبارز دان 4 راشکست دادم ودرمقابل مبارز نهم خیلی خسته بودم و شکست خوردم ولی دان 5 را گرفتم
    وقتی به باشگاه استاد اوشیجیما برگشتم و نتیجه را گزارش دادم استاد چندین سیلی پیاپی به صورتم نواخت و گفت مبارزه یعنی یک دوئل با شمشیر واقعی ..بکش یا کشته شو .پرتاب حریف یعنی کشتن حریف ..پرتاب شدن یعنی کشته شدن .تو هشت نفر را کشتی و توسط نفر نهم کشته شدی ..بیاد داشته باش اگر می خواهی زندگی ات را وقف جودو کنی تنها با پرتاب حریفان یا مساوی کردن می توانی نجات پیدا کنی مهم نیست با چند حریف قدرتمند روبرو می شوی ...

    استاد اوشیجیما در موقع تمرین انقدر تند خو وبد اخلاق بود که همگی از او می ترسیدند ولی در درخارج از تمرین بسیار مهربان بود ...تمریناتش به تمرینات جهنمی معروف بود .همیشه در باشگاه 4تا 5 نفر بی هوش می شدند ..شعار استاد اوشیجیما این بود ..انقدر حمله کن تا قلبت از تپش باز ایستد .برای ما جودو یک ورزش به حساب نمی امد بلکه یک دوئل واقعی بود همانطور که استاد به ما یاد داده بود

    کیمورا بشدت از 4 باختی که در سال 1935 خورده بود نامید شده بود و قصد داشت جودو را رها کند ولی با توصیه و تشویق دوستان صمیمی اش فونایاما وکای شروع به تمرین با یک اراده و عزم جدید کرد ..تمام شب ها را با یک درخت تمرین می کرد ..پس از 6 ماه تمرین سخت تکنیک های سرپای او انقدر پیشرفت کرده بود که در باشگاه 10 نفر را بیهوش کرد

    مسابقات قهرمانی سراسر ژاپن هر ساله برگزار می شد درطول جنگ جهانی دوم این مسابقات به حالت تعلیق در امد و دوباره از سال 1948 دوباره برگزار شد
    دراین مسابقات هیچ گونه وزن بندی وجود ندارد و مسابقات بصورت open است بخاطر بالا بودن سطح مسابقات .قهرمان این مسابقه دراکثر موارد قهرمان المپیک و جهان نیز می شود
    کیمورا اولین دانشجویی بود که به او اجازه ی شرکت در مسابقات قهرمانی حرفه ای سراسر ژاپن داده شد

    در سال 1937 در سن 20 سالگی قهرمان سراسر ژاپن شدم .رویایم به حقیقت پیوسته بود چندین بار گونه ام را فشار دادم تا ببینم بیدارم یا دارم خواب می بینم واقعا درد می کرد خواب نبودم بعد از شام 500تا شنا رفتم و 1000 تا مشت ماکیوارای کاراته زدم و 1 کیلو متر کلاغ پر رفتم
    در فینال این مسابقات که 40 دقیقه طول کشید در مقابل ناکاجیما قرار گرفتم وبه سختی توانستم او را شکست دهم
    قبل از مسابقات می خواستم برای یک بار هم که شده قهرمان مسابقات باشم ولی وقتی رویای من به حقیقت پیوست نمی خواستم عنوانم را از دست بدهم .ان شب 13 کاسه برنج خوردم .از جا بلند شدم چراغ را روشن کردم وبه بدنم خیره شدم نه قد 170 سانتی متریم برجسته و عالی بود و نه وزنه 86 کیلوگرمیم .بخاطر جثه ام هیچ تضمینی وجود نداشت که بتوانم دوباره از عنوانم دفاع کنم
    تا ان زمان من روزانه 6 ساعت تمرین میکردم ولی برای دفاع از عنوانم تمریناتم را سختر کردم و 9 ساعت در روز تمرین میکردم .اگر این تمرینات سخت را داشته باشم حتی در تب 40 درجه هم می توانم مسابقه بدهم
    من هر روز بیش از 9 ساعت تمرین میکردم و هر روز تمرینات zen را انجام می دادم وبه همین خاطر اعتماد بنفسم بسیار بالا رفته بود و هم از نظر فیزیکی و هم ذهنی بسیار پیشرفت کرده بودم به همین خاطر با خودم گفتم اگر در دوره ای مثل موساشی (شمیشیر زن افسانه ای که هیچ وقت شکست نخورد )زندگی می کردم و راه و روش شمشیر زنی را فرا میگرفتم وبا موساشی مبارزه می کردم هرگز نمی باختم .در بدترین شرایط مساوی میکردم

    کیمورا 4 بار در سالهای 1937 .1938 1939 و 1949 قهرمان سراسر ژاپن شد وی از شرکت در دوره های بعدی مسابقات محروم شد
    بعد از قهرمانی در سال 1939 به کیمورا پرچم قهرمانی را دادند پرچم قهرمانی بصورت گردشی به قهرمان هر دوره تعلق می گیرد به کیمورا گفته شده بود که پس از 3 قهرمانی متوالی در مسابقات پرچم برای همیشه به تو تعلق می گیرد .در ان روزها تنها استاد اوشیجیما توانسته بود 2 بار قهرمان شود با این حال به خاطر حضور کیمورا در مسابقات کشتی کج .کودوکان از او خواستند تا پرچم را پس دهد و وقتی او از این کار سر باز زد او را از شرکت در مسابقات سراسری سال 1941 محروم
    کردند

    در سال 1940 ازمن درخواست شد تا در شیایی تنران (مسابقه ای که بدستور خود امپراطور ژاپن صورت می پذیرفت ) شرکت کنم
    مسابقات تنران تورنومنت مخصوصی است که در حضور امپراطور ژاپن برگزار می شود
    کیمورا تمام حریفانش را شکست داد ودر فینال تاکاشی ایشیکاوا را درکمتر از 40 ثانیه شکست دا د ودر سن 23 سالگی تانتوی خنجر را به عنوان هدیه از امپراطور ژاپن به عنوان قهرمان مسابقات تنران دریافت کرد


    یک روز اطلاعیه زدند که اگر دوست دارید به میدان جنگ بروید به فرمانده اطلاع دهید من داوطلب شدم .به تمام داوطلبین پنج روز مرخصی می دادند .به منزل پدر و مادرم رفتم .پس از اینکه از مرخصی امدم فرمانده یگان مرا صدا زد وگفت .من از افتخاراتت در جودو اطلاع دارم
    ایا واقعا می خواهی به میدان جنگ بروی ؟ گفتم بله کاملا ...گفت واقعا ؟ ....تو را به جزایر سلیمان می فرستند .هواپیماهای بی 29 دشمن منتظر یگان ما خواهند بود
    بهتر نیست از استعدادت در جودو استفاده کنی بجای اینکه زندگی ات را در میدان جنگ تلف کنی .به نظر من بهترین کار برای تو همین است .ایا هنوز هم می خواهی بروی ؟ پاسخ دادم .بله حاضرم .
    یکهو با صدای بلند گفت فرمان من فرمان امپراطور است .اجازه نداری که بروی
    در هرصورت من باید از فرمان او اطاعت میکردم .من گفتم ..من برگه داوطلبی ام را پس می گیرم .سپس او گفت..خیلی خوب است خیلی خوب است
    بعدا شنیدم که کشتی که قرار بود من سوارش شوم قبل از اینکه به جزایر سلیمان برسد توسط هواپیماهای بی 29 دشمن شناسایی شده بود و چون بروری کل عرشه نفت بود پس از اصابت چند بمب به طور کامل اتش گرفت .از بیش از 510 نفر نیرو تنها یک نفر از انها نجات یافته بود و توانسته بود با وجود سوختگی تا نزدیک ساحل شنا کند .با نگاهی به عقب می توانم بگویم که زندگی ام را مدیون فرمانده هستم .جودو او را تکان داد و زندگی مرا نجات

    در جولای 1945 ازدواج کردم
    دران روزها تمام ژاپنی ها از دژبانهای امریکایی می ترسیدند

    یک روز در انتهای یک صف 60 تا 70 نفری قطار ایستاده بودم و داشتم کتاب می خواندم یکهو 4 دژبان امریکایی بازور ازبین صف عبور کردند وقتی چشمم به انها افتاد دیدم دارن به طرز مسخری امیزی داد میزنن ژاپنی .ژاپنی
    یکی از انها یقه ی یک مرد راکه درجلوی صف بود گرفت سپس با مشت به دماغ او زد وصورتش پر از خون شد انها یکی یکی با همه این کار رو میکردن تا نوبت من رسید .در حالی که داشتم فکر می کردم چکار کنم یکی از انها یقه من را گرفت
    با تمام قدرت دستش را جدا کردم و یهو رنگ صورتشان عوض شد هر 4 نفر مرا محاصره کردند و مرا وسط پل نزدیک ایستگاه بردند .این برای من یک مبارزه معمولی نبود بایستی برای حیثیت جودو هم که بود دران پیروز می شدم یکهو یکی از انها یک مشت مستقیم به صورتم پرت کرد با دست چپم ان را دفع کردم وبا تمام قدرت به بیضه هایش لگد زدم بلافصله بر زمین افتاد نفر دوم یک پلیس قوی هیکل بود وقتی حمله کرد با تیغه ی دستم بهش ضربه زدم واو را به داخل رودخانه پرت کردم .ان دو نفر دیگر داشتند با تعجب صحنه را مشاهده می کردند یکی از انها حمله کرد و من با کله به صورتش زدم و او ناک اوت شد .از شر چهارمین نفر هم با فشار دادن بیضه اش با تمام قدرت خلاص شدم .
    از وقتی که در مدرسه بودم به من استاد فشار دادن بیضه می گفتند و من در این تکنیک کاملا مهارت داشتم

    در سال 1947 درسن 30 سالگی در مسابقات قهرمانی غرب ژاپن در فینال ماتسو موتو را شکست دادم و قهرمان شدم .جایزه ان مسابقه 10 هزار دلار امریکا بود .این پول را واقعا برای کمک به خانواده مخصوصا مادرم نیاز داشتم حتی 20 سال بعد از این ماجرا هم می توانستم چهره مادرم را پس از دادن پول به او بیاد اورم که چقدر خوشحال شد

    ماتسو موتو سر سخت ترین حریف کیمورا لقب گرفت
    ماتسومورا در سال 1948 در غیاب کیمورا قهرمان ژاپن شد
    ماتسو موتو چند سال بعد انتون جیسینک
    غول هلندی را که بعدها قهرمان المپیک شد را در 45 ثانیه ضربه فنی کرد
    انتوان در سال 1961و 1965 قهرمان دنیا شد ودر المپیک 1964 توکیو طلا گرفت
    انتوان جیسینک فردی بود که لباس جودو به رنگ ابی را به دنیا عرضه کرد

    چون پایان جنگ جهانی دوم بود کیمورا اصلا شانس این را نداشت که جودو تمرین کند او مجبور بود تا با کارهای موقتی مثل زغال فروشی .بادی گاردی و حفاظت از اشخاص خانواده اش را حمایت کند

    ماساهیکو کیمورا در 10 سپتامبر 1917 درکوماموتوی ژاپن به دنیا امد .از 10 سالگی جودو را شروع کرد

    در 29 سالگی دان 7 را گرفت

    در ان رو زها تماشاچیان و رقیبان هرگز نمی گفتند که ایا کیمورا خواهد برد یا نه
    بلکه سوال این که چند دقیقه حریفش می تواند دوام بیاورد ؟
    یا کیمورا از چه تکنیکی برای برد استفاده می کند ؟

    وقتی کیمورا بچه بود حدودا 10 ساله به پدرش در جمع کردن سنگریزه های کف دریاچه کمک می کرد .خانواده اش انقدر فقیر بودند که ماسه و سنگریزه می فروختند .انها می بایست ماسه ها را می کندند وبه کامیون منتقل می کردند .او از شنبه تا جمعه به پدرش کمک می کرد و از 4 صبح تا 6 عصر زحمت می کشیدند
    خود کیمورا معتقد بود قدرت بدنی اش بخاطر کار ان روزها ست . در دانشگاه تاکوشو کو یکی از تمرین ها حمل
    کیسه ی 6کیلویی وراه رفتن است

    در سال 1936در سن 19 سالگی یک روز به باشگاه شیهان گاکو رفت تا با جودو کاران دیگر تمرین کند .50 جودو کار کمربند مشکی او را احاطه کردند و کیمورا با تمام انها تمرین کرد هرکدام پنج دقیقه بدون اینکه استراحت کند بعدا کیمورا گفت احساس کردم دارم می میرم ضربان قلبم انقدر زیاد بود که قلبم داشت منفجر می شد با این حال تحمل کردم وبه تدریج قدرت بدنی و ذهنی ام برگشت ان سخت ترین رندوری عمرم بود .از این ماجرا درس گرفتم که مهم نیست چقدر خسته هستی در نهایت قدرتت را دوباره بدست خواهی اورد این عقیده و فکر یکی از رمزهای پیروزی های باورنکردنی کیمورا بود

    در باشگاه استاداوشیجیما کیمورا ساعت 5ونیم صبحدبلند می شد پس از تمیز کردن اتاق خود وحیاط مدرسه 1000 بار با تیغه دست..پشت دست ..تمرین ماکیوارا را انجام می داد و با 4 انگشت به شن ضربه می زد و انگشتان خود را دران فرو میکرد

    استاد اوشیجیما بسیار مهربان و سخاوتمند بود وبرای جودوکاران بورسیه اتاق و حقوق فراهم میکرد .هر وقت به کیمورا حقوق می داد اوبه رستوران می رفت و 10 کاسه سوپ جوجه می خورد

    قبل از مسابقات مهم اوشیجیما به کیمورا خون لاکپشت می داد تا او قویتر شود
    میوه ی مورد علاقه ی کیمورا موز بود .
    وقتی بچه بود عمویش به او گفته بود خون لاکپشت برای تقویت قلب مفید است غلط یا درست .کیمورا واقعا قلب قوی داشت حتی سالیان پایانی زندگی اش که سیگار می کشید در دوهای استقامت خیلی خوب بود و کم نمی اورد



    اوشیجیما ....دریکی از جلسات مراقبه در جوکو .کیمورا چرت می زد من با یک چوب به دست او زدم که یکهو از خواب بلند شد و شوکه شده بود ولی من بیشتر از او شوکه شده بودم چون چوب دستی از دستم جدا شده بود وبر زمین افتاده بود .دست او به سفتی فولاد بود و دست من انقدر ضعیف


    تسو نئو تومیتا نویسنده ی مشهور ژاپنی از کیمورا این گونه تمجید می کند ....قبل از کیمورا هیچ کیمورای دیگری وجود نداشته وبعد از کیمورا هم هیچ کیمورای دیگری نخواهد بود

    سوسای اویاما...او بت من در جودو است
    تنها کسی که به اندازه من یا شاید بیشتر از من تمرین می کند کیمورا است


    ماساهیکو کیمورا در 18 اوریل 1993 در 75 سالگی به علت سرطان ریه فوت کرد .در حالی که بستری بود کمی پس از عمل جراحی باز هم شروع کرد به تمرین کردن


    نویسنده ..علی حاجی پور
نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربران برچسب زده شده

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •