آره دقیقا رفتار کوچ به خاطر شوک و غافلگیریشون و نداشتن تجربه تو این چنین شرایطی بود،منظورم از شرایط فقط این سبک مبارزه ی دیلاشاو نیست،علاوه بر اون اصلا شرایطی که باراو ناک داون شه و اونطور تا مرز ناک اوت کتک بخوره رو تا اون لحظه تجربه نکرده بودن،کسی نمیتونه واقعا توضیح بده که وقتی یه فایتر خوب که مدت زیادی شکست نخورده و اعتبار بالایی داره توسط یک مبارز کم تجربه ناک داون میشه و اونطور ضربه میخوره اون هم تو راند اول تا چه حد اعتماد به نفس و تمرکزش متزلزل میشه و اونجاست که نقش کوچ پررنگ تر از همیشه میشه.
اما نه اصلا تهاجمی نبود باراو،اینکه ضرباتی رو به دیلاشاو زد درسته اما اون ضربات تو حمله نبود بلکه تو ضدحمله و در حال دفاع پرتاب میشد و طبیعتا تعداد خیلی کمی نسبت به ضرباتی که میخورد میتونست بنشونه...
ضربه ای که ناک داون کردش و ضرباتی که رو زمین بود خورد کم نبود اما من استنباطم از مقدار هوشیاری و واکنشش این بود که اگر کوچ کمی بهتر عمل میکرد تو وقت بین راند و سعی میکرد اولا اعتماد به نفس از دست رفته اش رو برگردونه بهش و ثانیا استراتژی درستی بهش نشون بده که بتونه از اون حالت دفاعی تقریبا مطلق خارج بشه میتونست برگرده به مبارزه اما متاسفانه اینطور نشد و علاوه بر این مسائل روحی،به قول شما هر راند از لحاظ بدنی هم ضعیف تر میشد تا جایی که دیگه آب پاکی رو ریختن رو دستش و گفتن سعی کن باهاش بوکس نکنی و ازش فاصله بگیری...من تا پایان راند دوم یا سوم که این حرف گفته نشده بود هنوز واسه پیروزی باراو شانسی قائل بودم اما وقتی این حرف رو شنیدم شکست باراو واسم محرز شد،مبارزی که مقدار زیادی از اعتماد به نفس و جراتش رو از دست داده بود این توصیه واسش حکم تیر خلاص داشت.
جرات و اعتماد به نفس میشه گفت اولین و اصلی ترین شرط برای پیروزیه،طوری که اگر یه فایتر به اندازه ی کافی اینو داشته باشه ممکنه نقص و ایرادهای دیگه تا حد زیادی تاثیر نگذارن و مانع پیروزی نشن اما اگر این فاکتور نباشه یا وسط مبارزه از بین بره تمام نکات مثبت و نقاط قوت دیگه نمیتونن از شکست جلوگیری کنن...
یه بابابزرگ ناتنی و سوری داشتیم که آدم جنگی و دعوایی بود،میگفت دعوا به گندگی هست،اما نه گندگی بازو،گندگی خا..!