من در این مدت چند ماه مسابقات به شدت همه چیز را کنترل می*کردم و حالا هم می*گویم با زدن این حرف*ها کسی را متهم نمی*کنم. هنگامی که به فینال در مجارستان رسیدم به خاطر دردی که در رباط پایم احساس کردم برای ماساژ به اتاق ماساژور تیم ملی مجارستان رفتم. آن ماساژور چند سالی در تیم ملی ما کار می*کرد. هنگامی که ماساژ می*گرفتم آنها چیزی زیر زبان من گذاشتند با عنوان �دیکنوفناک� البته من آن مربی را می*شناختم و اعتماد زیادی به او داشتم شاید باور نکنید بلافاصله شک کردم این چه چیزی بود که من خوردم. در عرض 2 دقیقه برگشتم که پاکت آن را ببینم ولی چیزی در آنجا نبود.وی تأکید کرد: وقتی آن مربی نگرانی من را دید با شوخی به من گفت نگران نباش تست تو در نمی*آید! من خیلی استرس داشتم چون فقط 10 دقیقه تا فینال باقی مانده بود و نمی*توانستم در آن زمان حساس پیگیر باشم البته دیکنوفناک تقریبا حالت گچی دارد و علت شک من این است که چیزی که خوردم مقداری ترش بود. من به خاطر اعتمادی که به آن مربی داشتم و حرفی که با حالت شوخی به من زد باعث شد تا در آن شرایط فراموش کنم. من هیچ وقت آن طعمی که در آن اتاق مزه کردم تجربه نکرده بودم.علی*اکبری تأکید کرد: باور کنید تنها چیزی که در این 4 ماه بدون اطلاع خوردم همین بود و همه چیز را کنترل می*کردم. من قبول دارم که نباید ندیده چیزی می*خوردم.وی در پاسخ به این سؤال که مگر تیم ملی پزشک نداشت که تو به اتاق تیم ملی مجارستان رفتی، گفت: ماساژور تیم ما حرفه*ای نبود و نمی*توانست دردی که من از ناحیه رباط احساس می*کردم را کم کند البته باز هم می*گویم نیت من متهم کردن آن مربی نیست...