ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





اشتراک های دانلود از ایران یو اف سی

در این بخش میتوانید اشتراک های دانلود از سایت را مشاهده و خریداری نمایید .

Team Xtreme Tehran
آموزش جوجیتسو برزیلی محل تبلیغ شما IWE محل تبلیغ شما
نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1
  1. #1
    مدیر بخـش

    مــدیر بخش
    تاریخ عضویت
    2014/08/12
    نوشته ها
    174
    1,205
    مبارز مورد علاقه AlanPatrick_Headshot

    دوران کودکی و نوجوانی بروسلی چگونه گذشت ؟

    دوران کودکی بروس سرگذشتی پر فراز ونشیب بود واقعی ترین شکل توصیف سرگذشت بروس چنین است .پسر بچه ای که راه دشوار حفاظت و نگهداری از خود را خودش اموخت
    شیوه زندگی چینی ها در مستعمره هنگ کنگ شکل دیگری داشت .جزیره هنگ کنگ وشهر ویکتوریای ان در بخش مناطق نوین (قسمتی از چین که تحت اداره انگلیسی ها بود ) در واقع مکانی شلوغ پر هیاهو و هیجان انگیز است فراموش نکنید که مردمانی که در این گونه مکانها زندگی میکنند مجبورند برای بقای خود تلاش زیادی کنند

    بروس کودکی خود را در چنین شهری که تحت اشغال ژاپنی های خشن و وحشی بود سپری کرد او حتی یکبار به طرز وحشتناکی بروی دیوار یکی از خانه های خیابان ناتان بلند شد و مشت هایش را به هواپیمای ژاپنی بالای سرش نشان دهد بروس در دوران بعد از پیروزی کمونیستها در سرزمین چین نیز همانجا زندگی کرد .دران زمان خیل پناهندگان قحطی زده به مستعمره هنگ کنگ جاری بود

    گروهای پسران نوجوان چینی به دنبال ماجرا جویی و هیجان و فرار ازسختی های زندگی دائما در خیابانهای محله کوولون پرسه می زدند .جوهره اصلی نهاد انها در واقع هیچ فرقی با جوهره گانگستر های شهرهایی مثل نیویورک .شیکاگو یا لوس انجلس نداشت
    چیزی نگذشت که بروس هم با ان همه انرژی و غریزه جنگاوری -قبل از هر چیز یک جنگاور دلیر بود-در میان خشن ترین گروها جای گرفت .
    او مبارزی مادر زاد بود .رفتار و اخلاق اورا می شود خیلی راحت زشت تر و بدتر از انچه حقیقت داشت تصور کرد

    یک بار در سال 1967 به مجله بلک بلت گفته بود= من مثل یک علاف در خیابانها به دنبال جنگ و دعوا بودم ما زنجیر ها و خودکارهایی داشتیم که داخل ان چاقو کار گذاشته بودیم

    خانواده اش به یاد دارد که بروس سلاحهای خود را در کمدی نگهداری می کرد .معمولا زنجیری زینتی به دور کمرش می بست وبه برادر کوچکترش گفته بود که موقع دعوا خیلی بدردش می خورد .به طور کلی سلاحها بیشتر برای ایجاد رعب و وحشت حریفان به کار گرفته میشد تا چیز دیگر
    او به مشتهایش متکی بود .برادرهایش به یاد دارند اگر بروس در مدرسه از کسی خوشش نمی امد مستقیما عدم علاقه اش را ابراز می کرد که البته همیشه توام با دردسر بود
    شاگرد چندان خوبی در مدرسه نبود البته درسهایی مثل تاریخ یا علوم اجتماعی برایش جالب بود ولی از ریاضیات بیزار بود سابقه نه چندان خوبش در مدرسه و رفتار ناخوشایندش باعث شد که چند بار از مدارس چینی اخراج شود
    12 یا 13 ساله بود که وارد کالج لاسال شد .ان هنگام پدرش از رفتار اجتماعی بروس و بی اعتنایی او نسبت به درس و تکالیفش خیلی نگران بود او فکر میکرد که بازیگری بروس در فیلم ها مزاحم درس خواندن او است و یکی دو بار سعی کرد جلوی بازیگری او را بگیرد ولی کارگردانان هنگ کنگ به قدری بروس را دوست داشتند که توانستند پدرش را متقاعد سازند

    کمی پس از ورود به کالج لاسال یک روز به خانه امد و به مادرش گفت که می خواهد در ورزشهای رزمی تعلیم ببیند او به مادرش گفت که بچه ها در مدرسه برایش قلدری می کنند و او می خواهد طریقه دفاع از خود را فرا بگیرد.پدرش ان زمان تای چی چوان که یک سری حرکات ارام دفاعی است کار میکرد .هر روز صبح در سراسر هنگ کنگ میلیونها نفر حرکات تای چی چوان را انجام می دهند
    بروس یکی دو بار به اتفاق پدرش حرکات را انجام داد ولی زیاد خوشش نیامد

    مادرش با او احساس همدردی میکرد و حاضر شد مبلغ 12 دلار هنگ کنگی برای هر جلسه از تمرین بپردازد .استاد او ییپ من یکی از برجسته ترین استادان وینگ چان بود
    بروس هنوز پسر بچه ای یاغی وحشی و خشن مسلح به زنجیر .چاقو و پنجه بکس و سرشار از میل به جنگجویی بود که اغلب در راس یک گروه کوچک از جوانان نظیر خودش در خیابان ها پرسه میزد
    سر هر چیز بی ارزشی دعوایی به راه می افتاد
    بروس با جوان دیگر در خیابان روبه رو می شد و هر دو خیره خیره یکدیگر را می نگریستند .یکدیگر را با زبان نگاه به مبارزه می طلبیدند .هیچ کس نمی توانست رودر روی بروس چشمهایش را به او بدوزد و خیره نگاهش کند ..بلا خره رویش را می دزدید و نگاهش را به سویی دیگر می انداخت .
    بروس به برادرها و پسر عموهایش گفته بود که هیچ کس تا حال نتوانسته رو دست نگاهش بلند شود
    برادرش رابرت به یاد دارد به محض این که یکی دو پسر بچه در خیابان حرفشان می شد .دعوا به جنگ زرگری بین دسته ها و گروها تبدیل می شد

    بروس در نوجوانی در زمره بزهکاران نوجوان یاغی و سرکش قرار گرفته بود
    تمام دانش اموزان کالج لاسال چینی کاتولیک بودند و رقابت شدیدی با دانش اموزان انگلیسی الاصل مدرسه پادشاه جرج پنجم داشتند
    چینی های هنگ کنگ میانه خوبی با انگلیسی ها ندارند
    وقتی مدرسه تعطیل می شد بروس به همراه چند تن از هم مدرسه ای هایش به محله مدرسه انگلیسی ها می رفت و بچه های انگلیسی را اذیت می کرد .گاهی کشمکش بالا می گرفت و همین دعواهای خیابانی به او فرصت داد که انچه را که از کونگ فو اموخته بود به اجرا دراورد و پایه های روش خودش (جیت کان دو ) یعنی روش مشت های متقاطع را محکم و پایدار سازد وی روش مبارزه خویش را شیوه پیچیده ای از مبارزه خیابانی توصیف می کرد
    بروس با انرژی بی پایان مشغول یادگیری کونگ فو شد .او کاملا وقف کونگ فو شده بود گاهی پیش می امد که بعضی از شاگردها یکی دو جلسه از کلاس غیبت می کردند ولی بروس در همه جلسات حاضر بود و درست پس از تعطیل شدن مدرسه به کلاش کونگ فو می شتافت
    یکی از از حقه هایش این بود که قبل از شروع کلاس دم پله ها می ایستاد و به شاگردان دیگری که به کلاس می امدند می گفت امروز کلاس تعطیل است وبدین ترتیب خود تنها شاگرد حاضر در ان جلسه می شد و تمامی توجه و وقت استاد تنها در اختیار او قرار میگرفت

    تا 15 سالگی بروس برای اطرافیان و بچه های محل چهره ای شناخته بود و توجه همه را به خود جلب می کرد .قیافه بسیار شیرینی داشت و خود نیز از این خوش تیپی اگاه بود
    پیتر برادرش می گوید .پانزده دقیقه جلوی اینه می ایستاد و سر و وضعش را مرتب می کرد .رفتارش نسبت به دخترها نیز کاملا متعادل بود مخلوطی صحیح از اعتماد به نفس احساسات و وقار
    مهمتر از هر چیز دیگر رقصنده ای ماهر بود در سال 1958 کاپ مسابقه رقص چاچا را تصاحب کرد

    او همیشه دردسر ساز بود .بروس در دوران مدرسه به قلدری متهم شده بود او بدون شک بر همه سلطه داشت .وقتی از او خواسته شد که کالج لاسال را ترک نماید ( به مدرسه فرانسیس خاویر مقدس منتقل شد) طبق گفته های برادرش رابرت بزن بهادر مدرسه بود
    قلدری او تنها به درگیری با بچه های ضعیفتر خلاصه نمی شد بلکه بیشتر به خاطر جنگجویی و جنگ طلبی بی پایانش مشهود بود .امکان نداشت که یک بار از دعوا کردن طفره رود .رفته رفته به عنوان کونگ فو کاری ماهر شهرت پیدا کرد
    هم مدرسه ای هایش متوجه شدند که باید از او پرهیز کنند

    رابرت می گوید لازم نبود که دو بار از او بخواهید با کسی دعوا کند همان بار اول کافی است
    وقتی به عکس های قدیمی او نگاه می کنم (به عکس های مدرسه فرانسیس خاویر مقدس .) برایم باور چنین شخصیت تند و حشی خیلی سخت می نماید عکس های گروهی مدرسه او را پسری تر و تمیز و خوش لباس نشان می دهند مخصوصا با کت بلیزری که به تن دارد . موهایش مرتب است و با عینکهایش انگار جدی ترین شاگرد مدرسه است شبیه هر چیزی هست به غیر از پسری یاغی .

    بروس به مدرسه علاقه ای نداشت و درسهایش هم خوب نبود .ریاضیات او افتضاح بود هیچ وقت مسائل پیچیده تر از جمع و تفریق ساده را یاد نگرفت در اصل ماندن او در مدرسه و تحصیل او تنها با زور گویی به شاگردان دیگر و مجبور کردن انها به انجام تکالیف مدرسه ادامه پیدا می کرد .در حقیقت اصلا امید به پایان تحصیلات دوره راهنمایی و فارغ التحصیل شدن از کالج را نداشت اگر در هنگ کنگ می ماند امکان نداشت بتواند وارد کالج شود
    وقتی در سال 1958 به امریکا امد وضعیتش 360 درجه فرق کرده بود و توانست با مطالعه و سخت کوشی با نمرات عالی از دبیرستان فنی ادیسون واقع در سیاتل فارغ التحصیل و سپس به دانشگاه واشنگتن وارد شود

    کمی پس از انکه بروس به مدرسه ییپ من ملحق شد با دو پسر بزرگتر با نامهای ونگ سوئن لیونگ و چونگ چوک هینگ که از شاگردان همان مدرسه بودند صمیمی شد این دو نفر اصل سبک ییپ من را فرا گرفته بودند و هنرجویان مدارس رزمی ( در هنگ کنگ بیش از یکصد و پنجاه سبک و شیوه رزم چینی وجود دارد )دیگر را به مبارزه می خواندند .
    این مبارزات عمدتا جنبه ورزش و دوستانه داشتند مردان جوان ،قدرت و جرات و مهارتها و انرژی خود را در برابریکدیگر می سنجیدند
    دو برادر بزرگتر و بروس برادر کوچکتر مهرهای اصلی مبارزان مدرسه وینگ چان بودند

    ابتدا مبارزات مابین دو گروه به تعداد معدود محدود بود و معمولا بی سرو صدا و دور از انظار عموم انجام می گرفت ولی سرانجام شکل مسابقه های بزرگ را به خود میگرفت گروهای رقیب ماشین کرایه میکردند و به زمین های ازاد سرزمینهای بزرگ می رفتند در انجا داورها را انتخاب میکردند قوانین بازی را تعیین می کردند و برای مسابقه یک رینگ می ساختند

    این مسابقات تقریبا همیشه با پیروزی بروس و دیگر مبارزان مدرسه ییپ من یا سبک وینگ چان خاتمه پیدا میکرد
    ییپ چان پسر ییب من به یاد دارد که بروس عاشق مبارزه بود و همه چیز زندگی اش را وقف هنرهای رزمی کرده بود
    برادر کنی یکی از کشیش های ایرلندی مدرسه فرانسیس خاویر مقدس بود او یکی دو بار با بروس رقص پا و حرکات بوکس انجام داده بود و متوجه استعداد او در بوکس شده بود و او را به شرکت در مسابقات قهرمانی بوکس طبق قوانین کویینزبری تشویق نموده بود
    چندین بار اتفاق افتاد که در سالهای بعدی در مورد استعداد و قدرت مقابله او با محمد علی کلی بحث می شد

    بروس در مسابقات بین مدارس با پسری انگلیسی از مدرسه پادشاه جرج پنجم اشنا شد که سه سال متمادی قهرمان ان مدرسه بود این دو با هم به مبارزه پرداختند
    بروس در حالت کونگ فو ایستاده بود و انتضار می کشید ولی پسرک انگلیسی به رقص پا مشغول بود و فرصتی می خواست تا حمله کند همین که حمله را اغاز کرده بود بروس او را در همان راند اول ناک اوت کرد
    البته دردسر در انتظار بروس بود
    رابرت تعریف میکند که مبارزی از مدرسه چوی لی فوت برای روز دوم ماه مه بروس را از مدرسه وینگ چان به مبارزه طلبید
    دو دسته حریف برای مبارزه به پشت بام یک مجتمع مسکونی در محله ای از کوولون که مهاجران چینی درانها بسر می بردند رفتند پشت بام این ساختمان به شکل زمین بسکتبال درست شده بود
    قرار گذاشتند که هر یک از مبارزین که دیگری را پشت خط سفید به زمین بزند برنده است
    البته این مبارزه اصلا جنبه خشونت نداشت وفقط به عنوان مسابقه دوستانه انجام گرفت
    ابتدا مسابقه حالت دوستانه اش را حفظ کرده بود ولی وقتی حریف ضربه از به صورت بروس زد و زیر چشمش را کبود کرد بازی به خشونت گرائید
    رابرت توضیح می دهد = بروس اماده ضربه نبود چون قرارشان فقط رقص پا و اجرای فنون بود به همین خاطر خیلی ناراحت و عصبانی شد
    مسابقه به دعوا تبدیل شد بروس چند ضربه پی در پی به حریفش زد.بروس خیلی سریع کار میکرد و حریف غافلگیر شده بود .سرانجام با ضربات بروس حریف به ان طرف خط کشانیده شد ودر همان جا بر زمین افتاد
    عصبانیت بروس هنوز فروکش نکرده بود چند لگد و یکی دو مشت هم به صورت حریف زد و یکی دو دندان او را خرد کرد
    والدین حریف از بروس به پلیس شکایت کردند و مادر بروس مجبور شد به پاسگاه پلیس محله برود و تعد نامه ای امضا کند که از ان پس مسئول رفتار بروس خواهد بود وقتی از پاسگاه خارج شدند بروس را به رستورانی برد و در خلوت با هم گفتگو کردند .به او اخطار داد که اگر پدرش از ماجرا بویی ببرد خیلی ناراحت خواهد شد و بروس هم که از پدرش می ترسید کاملا به نصایح مادرش گوش فرا داد
    ان زمان بروس 18 سال داشت


    نویسنده = علی حاجی پور
نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربران برچسب زده شده

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •